۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حافظ» ثبت شده است

شعرنگار | خیال روی تو در هر طریق همره ماست

خیال رویِ تو در هر طریق همره ماست           نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست
 به رغم مدعیانی که منع عشق کنند          جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست
           اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد          گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
         به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو          فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست

خیال روی تو در هر طریق همره ماست  خیالِ رویِ تو   استوری

برای دیدن تصاویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آنها کلیک کنید.

ثواب این طراحی تقدیم به  ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مطیع گرافیک

پوستر | تضمین

چه تضمینی هست من برم و رای بدم، اوضاع بدتر ازاین نشه؟ چه تضمینی هست که اینا مثل قبلی نباشن و بتونن به وعده هاشون عمل کنن؟

رفیق... مگه وقتی اینا می رفتن وظیفشون رو انجام بدن، از کسی تضمین خواستن؟ تو هم به وظیفه خودت عمل کن!

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی، خُدا بکند

پوستر تضمین - مطیع گرافیک

برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.

ثواب این طراحی تقدیم به آیت الله حق شناس

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مطیع گرافیک

پوستر | دست از طلب ندارم تا کام من برآید...

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

حافظ

برای دیدن تصویر در اندازه اصلی با ذکر صلوات بر روی آن کلیک کنید.

ثواب این طراحی تقدیم به خانواده های معظم شهدای گمنام...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مطیع گرافیک

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید...

اینم فال یلدای ما...

یلدایی که بسیار طولانی شده... و یار باز نمی گردد از غیبت طولانی خود... غیبتی که هم شب است و هم یلدایی بلند...

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

پ.ن: همینطوری یهویی رفتم سراغ قفسه کتابا و حافظم رو برداشتم... رو به قبله بازش کردم... و واقعا اولین عبارتی که به چشمم خورد همین مصرع بود...

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور...

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
مطیع گرافیک

دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند

نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند


عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش

که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

 

ز مُلک تا ملکوتش حجاب بر دارند

هر آن که خدمت جام جهان نما بکند

 

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

 

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر نکند مدّعی خدا بکند

 

ز بخت خفته ملولم، بود که بیداری

به وقت فاتحه ی صبح یک دعا بکند

 

بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد

مگر دلالت این دولتش صبا بکند

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مطیع گرافیک
اینوخوندی؟